چگونه با حضرت زهرا(س) زندگی کنیم؟
علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله
مترجم: محمدجمعه امینی
وقتی از زهرا(س) به عنوان یک انسان نام میبریم، معتقدیم که او یک الگوی کامل انسانی است که با تمامی خرد، روح، پویایی و مسئولیتپذیری خود سمت و سوی خدایی داشت و بر اساس همین رویکرد الهی خویش، به انسان و همه قضایای حیاتی مرتبط با مسئولیت او در زندگی توجه کرد.
روز جهانی زن
در راستای رسم و سنت مردم برای اختصاص دادن یک روز خاص به عناوین مهم جامعه انسانی، مانند روز مادر، روز زن و روز کارگر، بر این عقیده هستیم که روز میلاد حضرت زهرا(س) بهترین مناسبت برای روز زن مسلمان است. او الگو و نمونه برای انسان مسلمان است؛ زیرا او بهترین دختر، بهترین همسر، بهترین مادر و بهترین زن مسلمان از نظر فعالیتهای فرهنگی و موضعگیریهای اجتماعی است. چون او دارای همه عناوین انسانی موجود در زن و انسان مسلمان است. امام خمینی(ره) نیز بر همین اساس روز میلاد حضرت زهرا(س) در بیستم جمادی الثانی را روز جهانی زن نامگذاری کرد. چون اساس نامگذاری این روزها توسط مردم نیز الهام گرفتن از یک زن یا یک کارگر است؛ اما ما میخواهیم در روز جهانی زن کسی را به عنوان الگو مطرح کنیم که دارای همه عناصر اساسی حضور زن در زندگی فردی به عنوان دختر، همسر و مادر و در زندگی اجتماعی به عنوان یک زن فعال باشد که به همه مسائل زندگی انسان توجه دارد.
زن الگو
در اینجا باید به نکته مهمی توجه داشته باشیم و آن این است که وقتی قرآن کریم از زنان شاخص، چه در جنبه منفی و چه در جنبه مثبت، سخن میگوید، زن را فقط برای زنان الگو نمیداند. بلکه او را برای زنان و مردان الگو و نمونه میداند. در جنبه منفی اسلام زنی را به عنوان نمونه ذکر میکند و از مردم میخواهد که از چنین نمونهای فاصله بگیرند. در قرآن کریم آمده است: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا – خیانت به دین و مسئولیتی که به عهده داشتند - فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللهِ شَيْئاً»(تحريم، آيه 10) زیرا در اسلام مسئولیت پذیری جنبه فردی دارد؛ بنابراین این خود فرد است که به خاطر کاری که انجام داده است، جزا میبیند نه کسی دیگر و خداوند نیز انسانی را به خاطر ایمان فرد دیگری دوست نمیدارد. از این رو خداوند زن نوح و زن لوط را برای زن و مردم به عنوان نمونه و مثال ذکر مینماید که هیچ کس نباید بر روابط نسبی و سببی تکیه کند. انسان نباید فکر کند که خداوند به خاطر شخص بزرگ و باعظمتی، ممکن است او را ببخشد یا از مسئولیتی که بر عهده کافران قرار داده است دور کند؛ زیرا خداوند کافر را وارد بهشت نمیکند: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ» یعنی زن و مردم نیکوکار با هم وارد بهشت میشوند؛ اما اگر زن کافر باشد و شوهر با ایمان «فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللهِ شَيْئاً وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»(رعد، آيه 23).
«وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» زن فرعون در قلب جامعه کفر و در بالاترین مرتبه حاکمیت زندگی میکرد. در کنار کسی زندگی میکرد که ادعای خدایی داشت. همه نوع اسباب آسایش و رفاه برای او فراهم بود. امر و نهی میکرد و پذیرفته میشد. همه انواع خواستهها و امتیازهای آن زمانه برای او مهیا بود. ولی او به سمت خداوند و عبادت و دین رفت. او به سوی ارزشهای معنوی رفت که از روح خدایی او نشئت میگرفتند. به همین دلیل به همه این نعمتها پشت کرد و گفت: «رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(تحريم، آيه 11).
بنابراین خداوند آسیه زن فرعون را برای زن و مردان با ایمان مثال میآورد. آنان باید در زندگی در مسیر ایمانی خود حرکت کنند. اگر دنیا از آنان خواست که برخلاف ایمان و اسلام خود، ظلم کنند و به امتیازهای مهم دست یابند، باید این الگوی زنده را پیش چشم خود حاضر ببینند. انسانی که در قله تعهد و معنویت قرار داشت. زنی که همه چیز را نفی کرد و به خداوند توسل جست تا او را از این تنگنا، دشواری و سقوط نجات دهد تا او بالاتر از این همه اینها قرار گیرد.
مریم نیز همین طور بود: «وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا». او نمونه پاکدامنی، پاکی و اخلاص بود. «فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ»(تحريم، آيه 12). خداوند چون نهالی نیکو او را رشد داد و زکریا را عهدهدار سرپرستی او کرد. پیوسته در محراب عبادت خداوند را عبادت میکرد: «دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللهِ إنَّ اللهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ»(آل عمران، آیه 37). او با این عبادت به چنان درجهای دست یافت که شایستگی تصدیق کلمات الهی را پیدا کرد و خداوند عقل، قلب، روح و تمام حرکات زندگیاش را فراگرفت. «وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» کسانی که در برابر خداوند خاشع و خاضع هستند، با خدایشان مناجات میکنند و در همه عرصههای زندگی با خداوند هستند.
بنابراین پرداخت قرآن کریم فقط به جنبههای مثبت و منفی زن نیست، بلکه این زنان مثال و نمونهای برای همه زنان و مردان هستند.
فاطمه(س) الگو و نمونه
زهرا(س) غیر از پیامبر خدا مربی دیگری نداشت. مادرش خدیجه نیز مدت زمانی کوتاه در تربیت او نقش داشت. از این رو روح و اخلاق پیامبر خدا در شکلگیری شخصیت او نقش مهمی ایفا کرد. برای شناخت معنویت حضرت زهرا باید به این دو متن بپردازیم:
متن اول – ام المؤمنین عایشه میگوید: «در این امت، عابدتر از فاطمه ندیدم.» طبیعی است که بعد از پیامبر خدا، فاطمه عابدترین مردم بود. این گواهی نشان میدهد که فاطمه در عنفوان جوانی به این درجه از عبودیت خداوند رسیده بود؛ یعنی اگر بخواهی او را با کس دیگری مقایسه کنی، مجالی برای این کار وجود ندارد.
متن دوم – امام حسن بن علی ابن ابیطالب(ع) فرموده است: «رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ ع قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَیْءٍ فَقُلْتُ لَهَا یَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِینَ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعِینَ لِغَیْرِکِ فَقَالَتْ یَا بُنَیَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ؛ مادرم فاطمه را در شب جمعهای دیدم که در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال رکوع و سجده بود تا اینکه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا میکرد و با اسم آنان را نام میبرد و برایشان زیاد دعا مینمدد ولی برای خویش چیزی نمیخواست. پس به او گفتم: مادرم چرا آنگونه که برای دیگران دعا میکنی برای خود دعا نمیکنی؟ و او گفت پسرم اول همسایه بعد خانه.»(بحارالانوار، ج 43، ص 253.) یعنی ما اهل بیت، وقتی با خدای خود مناجات میکنیم، اول به فکر دیگران هستیم و پیش از این که به خودمان بیندیشیم، به دردها، رنجها، نیازها و مسائل آنان میاندیشیم؛ زیرا انسان مؤمن کسی است که عیال خداوند را دوست داشته باشد و به آفریدههای الهی عشق بورزد. گویا دغدغههای آنان دغدغه خود او و مشکلات آنان مشکلات خود اوست.
بخشش به خاطر خداوند
در این باره آیه کریمهای وجود دارد که به این روحیه مرد و زن مسلمان اشاره دارد. او وقتی به مردم میبخشد، پیش از این که به مدح و ثنای مردم فکر کند، به رحمت، مغفرت و گذشت الهی میاندیشد. در سیره آمده است که علی و فاطمه(ع) برای شفا یافتن حسن و حسین(ع) نذر کردند که سه روز روزه بگیرند. خداوند نیز دعایشان را مستجاب کرد و آن دو بزرگوار شفا یافتند. علی و فاطمه(ع) روز اول را روزه گرفتند. وقتی خواستند افطار کنند، مسکینی آمد و غذا خواست. آنها نیز افطار خود را به آن مسکین دادند. در روز دوم وقتی خواستند روزه خود را افطار کنند، یتیمی آمد و درخواست غذا کرد. آنها نیز افطار خود را به او دادند. در روز سوم نیز هنگام افطار اسیری آمد و آنها غذایشان را به او دادند. در این هنگام این آیه نازل شد: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ». برخی معتقدند که ضمیر "هاء" در "حبه" به طعام برمیگردد؛ یعنی آنها در حالی که خودشان شدیداً به غذا نیاز داشتند، غذای خود را به نیازمندان دادند. در این باره تفسیر دیگری نیز وجود دارد و آن این است که ضمیر "هاء" در "حبه" به دوستی خداوند برمیگردد؛ یعنی آنان به خاطر تقرب به خدای سبحانه و تعالی غذای خود را به نیازمندان دادند. «مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً* إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللهِ». در اینجا منظور از غذا، میتواند انواع خدمات دیگر باشد؛ بنابراین ما به خاطر خداوند به شما غذا میدهیم، به خاطر خداوند به شما خدمت میکنیم، به خاطر خداوند نیازهای شما را برآورده میکنیم، به خاطر خداوند به شما آموزش میدهیم، به خاطر خداوند از شما دفاع میکنیم و به خاطر خداوند شما را شاد میکنیم. «لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُوراً»(انسان، آیههای 8-9) چون انسان مؤمن به خاطر کسب رضایت و محبت الهی تلاش میکند.
«إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً»(انسان، آیه 10) خداوند نیز به آنان جایزه میدهد: «فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُوراً* وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً»(انسان، آیههای 11-12).
بنابراین فاطمه(س) نمونه زندهای از معنویت الهی است. معنویتی که هیچگاه از میان جامعه رخت برنمیبندد. چون معنویت دیگری نیز وجود دارد و آن این است که انسان غرق در خداوند میشود، ولی زندگی را فراموش مینماید. غرق در معنویت میشود و بندگان خدا را فراموش میکند. چنین معنویتی مورد نظر خداوند نیست. خواست خداوند این است که ایمان ما زندگی را در مسیر مسئولیت پذیری به حرکت درآورد. از ما میخواهد که به خاطر خداوند مردم را دوست داشته باشیم. او را دوست بداریم و به او تقرب جوییم تا حق در خرد و تواناییهای ما شکوفا گردد و خردمان در مسیر حق قرار بگیرد، حق در عواطف قلبی ما شکوفا شود تا قلب ما در عاطفهورزیهای خود حق محور شود و تواناییهای ما در زندگی شکوفا گردد تا تمام حرکات زندگیمان حق محور شوند.
خدادوستی به چه معناست؟
از این رو خدادوستی به این معناست که محبت انسان به مسئولیتپذیری و حرکت تبدیل شود و باعث شود که به انسانهای دیگر توجه کند: «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ». مسئله این است که محبت ما به عمل تبدیل شود. محبت خداوند این است که همواره تکرار کنیم: «عشق من خداوند است». خدادوستی این است که درباره خداوند بسراییم:
شربنا على ذكرِ الحبيبِ مُدامةً سكرنا بها من قبل أن يُخلق الكرمُ
همواره به یاد دوست نوشیدیم و با این باده مست شدیم پیش از این که کرم و بخشش آفریده شود.
خدادوستی این است که به میان واقعیتهایی پا بگذاریم که خداوند آفریده است. با انسان همراه شویم. با احکام، رفتار، راهنماییها، دعاها و جنگ و صلح پیامبر خدا همراه گردیم. چون محبت پیامبر و اهل بیت او به خداوند، در مسیر دعوت، جهاد در راه خدا و عمل برای او قرار داشت.
الگوی راستگویی
در حدیث دیگری از عایشه آمده است: «جز پدرش کسی را راستگوتر از او ندیدم.» این حدیث نشان میدهد که او قله صداقت و راستی بود. صداقت را از پیامبر خدا آموخته بود. صفت او صادق بود و همین صداقت باعث میگردد که انسان امین هم باشد؛ زیرا خیانتکاران به خداوند، خودشان، زندگی و انسانها دیگر دروغ میگویند.
هر کس در عقل، قلب و احساسش با خداوند صادق باشد، در مسئولیتهایش با مردم صادق باشد، با نیازهای زندگی صادق باشد، نمیتواند خیانتکار باشد. پیامبر خدا، صادق امین بود. زهرا(س) نیز صداقت را از پیامبر خدا آموخت و الگوی صداقت و راستی شد. در حالی که برخی از مردم در تمام زندگیشان دروغگو هستند. در دین خود دروغگو هستند و با دجالها و منحرفان همراه هستند. در سیاست دروغگو هستند و با خائنان و مستکبران همراه هستند. در جامعه نیز دروغگو هستند و در مشکلات اجتماعی برای منفعت این و آن دروغ میگویند.
بنابراین همانطور که پیامبر خدا در همه چیز اسوه نیکو بود، چون صداقت آورده و آن را تصدیق کرده بود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللهَ كَثِيراً»(احزاب، آیه 21) پاره تن او زهرا نیز اینگونه بود. او در عاطفه ورزی ام ابیها بود. او بخشی از عقل، قلب، احساسات، حرکت و رسالت پیامبر خدا بود؛ زیرا زهرا(س) تصویر تمام نمای پیامبر بود؛ اما به مقامی که پیامبر خدا رسیده بود، او نرسید؛ زیرا پیامبر خدا، کاملترین مردم بود؛ اما فاطمه(س) به قله رفیع رسول خدا نزدیک شد؛ چون در سایهسار این قله زندگی کرده و از چشمهسار او نوشیده بود.
همراه با علی(ع)
در خانه، همراه علی(ع) بود و برای او خانهای در خور معنویت، توجه و مسئولیتپذیری علی(ع) ساخت. چون دعوتگران مجاهد در زندگی شخصی خود، به خانهای نیاز دارند که اسلام را در آن تنفس کنند و معنویت، معرفت و اندیشه اسلام را در آن ببینند. علی(ع) نیز همه اینها را در خانه فاطمه(س) یافت. این واقعیت را در مرثیهسرایی علی(ع) برای فاطمه(س) میتوان دید که از عمق ارتباط عاطفی دینی میان آن دو خبر میدهد.
فاطمه(س) توانست مفهوم خدادوستی، حرکت در مسیر پیامبر خدا و جهاد در راه خدا را، چه به صورت صلح که در قضیه امام حسن دیده میشود و چه به صورت جنگ که در قضیه امام حسین دیده میشود، در اعماق جان حسن و حسین(ع) نهادینه کند. همین طور دخترش زینب(س) را طوری تربیت کرد که مانند خود او با منطق، معنویت و شجاعت در برابر مسلمانان سخنرانی کند؛ بنابراین او به مانند مادرش زهرا راه میرفت و مانند مادرش زهرا سخن میگفت. همه اینها به خاطر اولین بذرهایی است که مادرش زهرا در عقل، قلب و زندگی او کاشت و بعد از او، علی(ع) آن را رشد داد و معنویت بخشید.
به خاطر همه اینها، زهرا(س) در آن وضعیت دشوار مسلمانان، حرکت کرد و برای دفاع از حق علی(ع) در رهبری اسلامی با منطق و دلیل ایستادگی کرد و از روشهای مرسوم مورد استفاده مردم از قبیل سب و شتم استفاده ننمود. او بر اساس کتاب خدا، احادیث پیامبر خدا، دلیل و برهان سخن گفت. از این رو فاطمه(س) اولین زن مسلمانی است که بر اساس مسئولیت اسلامی خویش، وارد میدان مبارزه سیاسی شد.
چگونه با زهرا(س) زندگی کنیم؟
عزیزان! وقتی از زهرا(س) یاد میکنیم؛ یاد زنی را زنده میکنیم که در همه چیز، بالاترین زن نمونه مسلمان بود. به همین دلیل از زن و مرد میخواهیم که معنویت و مسئولیتپذیری او را درک کنند و بالندگی او را در زندگی خود عملی سازند. زن مسلمان با اول با توجه به زهرا و سپس با نگریستن به زینب باید بدانند که بر اساس اسلام، باید در مبارزات سیاسی حضور داشته باشند. قرآن کریم نیز همین را میگوید و حرف ما صرفاً نظریه پردازی نیست: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»(توبه، آیه 71). چون زن در کنار مرد و مردان مؤمن در کنار زنان مؤمن باید با دست، زبان و قلب خود امر به معروف و نهی از منکر کنند. باید در مسائل اعتقادی، دینی، سیاسی، اجتماعی، جنگ و صلح امر به معروف و نهی از منکر کنند.
بنابراین نقش مردان و زنان با ایمان این است که در امر به معروف و نهی از منکر با یکدیگر همکاری نمایند و اگر امر به معروف و نهی از منکر گسترهای به اندازه تمام عرصههای انسانی پیدا کرد، آیا میتوانیم بگوییم که زن در این مبارزه نقشی ندارد؟ مادری خیلی مهم و بزرگ است و ارزشی اسلامی به شمار میآید، پدری هم خیلی مهم و بزرگ است و ارزشی اسلامی به شمار میآید، مسئولیت مادری زن باید کامل باشد و مطابق با خواست وجوبی و استحبابی خداوند انجام شود و مسئولیت پدری مرد نیز باید کامل باشد و مطابق با خواست وجوبی و استحبابی خداوند صورت پذیرد. مسئولیت آنها به عنوان مؤمن و مسلمان این است که در راه راست الهی حرکت کنند و دچار انحراف نشوند: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً» در مسائل دعوت، جهاد، حرکت و ارتباط سازی باید طبق خواست خداوند و پیامبر او عمل کنند. «أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»(احزاب، آیه 36). فاطمه(س) این چنین بود و لازم است که مردان و زنان با ایمان نیز این چنین باشند. معنا و مفهوم بزرگداشت فاطمه(س) همین است. والحمد لله ربِّ العالمين.
--------------------------------------------------------------------------------
منبع: نشریه فكر و ثقافة، ج 2، سرمقاله بیستم، 26/10/1996.