انسان معاصر چه بخواهد و چه نخواهد اسیر رسانههاست و این رسانهها هستند که با توجه به گستردگی، فراگیری و قدرتی که در جذب و انحصار مخاطب دارند، ذهن، شخصیت، عقیده و تفکر مخاطب را شکل و جهت می بخشند.
بر اساس نظر دانشمندانی چون گوستاو لوبون، اتو لربینگر، مانوئل کاستلز، دیوید رایزمن، نیل پستمن و نوام چامسکی، رسانهها در نظام سلطه حاضر با استفاده از روشهای اقناع، تبلیغ و دستکاری اخبار از بهترین شیوههای تخدیر تودهها و هدایت آنها در مسیر گردانندگان جامعه و صاحبان اصلی قدرت استفاده میکنند. گوستاو لوبون معتقد است آنچه تکرار میشود سرانجام در ژرفترین زوایای ناخودآگاه انسان، یعنی در جایی که پایه و عمل کردار وی شکل میگیرد، فرو میرود، چنانکه پس از مدتی حتی اگر عامل رفتار فراموش شود، رفتار باقی میماند.
مهدی زاده می گوید: خبر به عنوان هسته سیاسی فعالیت رسانهای اهمیت خاصی دارد. خبر تحت تاثیر تقسیم قدرت بین طبقات سیاسی ـ اجتماعی و رقابتهای ایدئولوژیک یا بهصورت عامل وابسته عمل میکند و با سوگیری، از زاویه خاصی پخش میشود و برای نمایش قدرت دیگران مورد استفاده قرار میگیرد. خبر یکی از جدیترین پیامهای رسانهای، بازسازی واقعیت بر اساس خواست آفرینندهی آن است. خبر نه یک پدیدهی طبیعی بلکه موضوع ایدئولوژی و گفتمانی است که نهتنها واقعیت اجتماعی را بیطرفانه منعکس نمیکند، بلکه در ساخت اجتماعی واقعیت هم مداخله میکند. تصویری که رسانه از جهان واقعیت به ما نشان میدهد، اغلب گزینشی و دستکاری شده است و نمایندهی واقعیت اصلی نیست. تشخیص واقعیت با توجه به نحوهی انعکاس آن در رسانه، در مفهوم سواد رسانهای نهفته است.
پس این پنج سؤال مطرح میگردد:
- چه کسی این پیامها را به وجود آورده است؟
-چه تکنیکی برای جلب توجه بهکار برده است؟
-چه ارزش و دیدگاهی را عرضه یا حذف کرده است؟
-چرا این پیام فرستاده شده است؟
-چگونه ممکن است افراد دیگر این پیام را متفاوت از او درک کنند؟
هر چهقدر سطح سواد (به معنای عام و نه صرفاً مفهوم آکادمیک آن) و بهتبع آن آگاهی یک جامعه بالا باشد، قدرت تشخیص و سطح سلیقهی افراد نیز بالا خواهد بود.
هدف سواد رسانهای این است که در مقابل تعابیر پیامها به ما قدرت کنترل بیشتری میبخشد. واقعیت این است که همهی پیامهای رسانهای، تعابیر و تفاسیر مختلف هستند و منصرف از این که ما آگاهی لازم را کسب کنیم یا نه، فرآیند تأثیر رسانهها ادامه دارد. به همین صورت بهلحاظ افزایش روز افزون تکنولوژیهای ارتباطی نوین و تهدیدهای ناشی از آن، در اغلب کشورهای پیشرفتهی دنیا برای افزایش سطح سواد رسانهای شهروندان خود - چه از طریق آموزش در مدارس یا روشهای دیگر - تمهیداتی اندیشیده شده است.
زمانی که ما بتوانیم کنترل بیشتری نسبت به رسانهها و تعابیر آنها را داشته باشیم، میتوانیم به تأثیرات مثبت ناشی از آن قوت ببخشیم و از تأثیرات منفی آن بکاهیم. با وجودی که سواد رسانهای پرسشهای انتقادی را در خصوص تأثیرات رسانهها مطرح میسازد، اما باید گفت که این فرآیند یک جنبش ضد رسانهای نیست، بلکه هدف اصلی آن این است که از طریق مهارتهایش به همهی افراد کمک کند تا در خصوص انواع رسانهها، حالتی کارآمد، دقیق و باسواد پیدا کنند؛ بهطوری که بتوانند کنترل تعبیر آنچه را که میخوانند، میشنوند و میبینند در دست گیرند، نه اینکه بگذارند که تعابیر، کنترل آنها را در اختیار گیرند.
نگاهی به اهمیت سواد رسانهای
هم زمان با ورود به قرن 21، سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطی بهطور فزایندهای دچار پیچیدگی و همهجانبهگرایی شدهاند. این پیچیدگیها موجب شده است تا پیامهای تولیدشده توسط رسانهها، مخاطبان خود را در گوشه و کنار جهان دچار نوعی سردرگمی و تردید در انتخاب پیامها کنند. دلایل اصلی برای آموزش سواد رسانهای، کسب مهارت در مدیریت اطلاعات، شناخت تأثیرات ممکن در استفاده از رسانهها و افزایش پتانسیل جهت برقراری گفتمان دموکراتیک است.
لذا سواد رسانهای مهارت و تکنیکی است که برای استفاده از تکنولوژیهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی و بهمنظور تشخیص پیامهای این دوران ضرورت یافته است. ضمن آنکه ضرورت آموزش سواد رسانهای شهروندان را از بُعد برقراری ارتباطی متفکرانه و آگاهانه با رسانه، بیش از پیش مطرح میسازد
تعریف سواد رسانهای
سواد رسانهای مجموعهای از چشماندازهاست که ما بهطور فعالانه برای قرار گرفتن در معــرض رسانه از آنها بهــرهبــرداری میکنیم تا معنای پیامهــایی را که با آنها مواجــه میشویم تفسیر کنیم.
ما چشماندازهای خود را با استفاده از ساختار دانش خود میسازیم. برای ساختن ساختارهای دانش، به ابزار و مواد اولیه نیاز داریم. این ابزار مهارتهای ماست. مادهی اولیه، اطلاعات به دست آمده از رسانهها و دنیای واقعی است. استفادهی فعالانه بهمعنی این است که ما از پیامها آگاهیم و بهطور خودآگاهانه با آنها تعامل داریم .
سواد رسانهای یک مفهوم قدیمی است که اولین بار مارشال مکلوهان در سال 1965 بهکار برد. او معتقد بود زمانی که دهکدهی جهانی فرا رسد باید انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهای دست یابند .
دکتر معتمد نژاد سواد رسانهای را یک نوع درک متکی بر مهارت میداند که میتوان بر اساس آن انواع رسانهها را از یکدیگر تمیز داد، انواع تولیدات رسانهای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد، محصول نهایی یک رسانه را تشخیص داد و به درک این نکته رسید که، آیا محتوا رابطهای با عدالت اجتماعی دارد یا خیر.
شکرخواه می نویسد: یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تامین کند. سواد رسانهای قدرت درک نحوهی کارکرد رسانهها و معنیسازی در آنها است. سواد رسانهای را میتوان دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای مختلف رسانهای و مصرف انتقادی محتوا دانست. سه جنبهی سواد رسانهای عبارتند از:
الف. ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوهی مصرف غذایی رسانهای از منابع رسانهای گوناگون؛
ب. آموزش مهارتهای مطالعه یا تماشای انتقادی؛
ج. تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست .
محسنیان راد در این مورد میگوید سواد رسانهای، سوادی است که در شرایط انبوه شدن پیامها در سپهر ارتباطی، مخاطب فرا میگیرد که چگونه بهآسانی پیامهای مورد نیاز خود را پیدا کند؛ به عبارتی توانایی تشخیص پیامهاست که مخاطب بداند رسانههای مورد نظر، کدام پیام را با هدف خبررسانی منتشر میکنند یا قصد پروپاگاندا (تبلیغات سیاسی) دارند .
الیزابت تومن برای سواد رسانهای سه مرحله را مشخص مینماید.
- اولین مرحله خیلی ساده و بدیهی است: اینکه اهمیت رژیم رسانهای را متوجه شویم و قدرت انتخاب داشته باشیم و همچنین قادر باشیم اوقاتی را که صرف رسانهها، از جمله تلویزیون، ویدئو و بازیهای الکترونیکی میکنیم کاهش دهیم.
- دومین مرحله و این است که داشتن دید انتقادی را فرا میگیریم و به میآموزیم که چگونه تجــزیه و تحلیــل کنیــم. در این مرحله چارچوبها را میشناسیم و به ساختـار آنها پـی میبریم.
- سومین مرحله موضوعاتی فراتر از چارچوبها را جستوجو میکند. برنامههایی را که ما میبینیم چه کسی تولید میکند؟ به چه منظوری است؟ چه کسی منتفع میشود؟ چه کسی زیان میبیند و اینکه چه کسی تصمیمگیری میکند؟ در این مرحله تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مشخص میشود که چگونه هر فردی در اجتماع تجربههای رسانهای خودش را تفسیر میکند و همچنین نشان میدهد کـه به چـه صـــورت رســانــههای گــروهی الگوی مصــرف جهــانی را شکــل میدهند. مائورین بارون از بخش چند رسانهای و عضو هیئت مدیرهی آموزشکدهی زبان انگلیسی مونترال در تعریف سنتی از سواد رسانهای، به ویژه رسانههای چاپی رمزگشایی و فهمیدن آن چیزهایی است که چاپ میشوند. اما در دنیای تکاملیافتهی امروز، دیگر رسانههای چاپی بخش عمدهی رسانهها نیستند و در حال حاضر رسانههای الکترونیک نقش عمدهای را به عهده گرفتهاند. امروز سواد رسانهای به معنای آن است که افراد باید قادر به انجام دادن فعالیتهای رمزگشایی، درک، ارزیابی و نوشتن پیامها اعم از رسانههای چاپی و غیر چاپی، ارزیابی، و آفرینش متن، تصویر و صدا و یا ترکیبی از این عناصر.
باکینگهام نیز میگوید کسانی که دارای سواد رسانهای هستند، قادرند بهآسانی اشتباهات را شناسایی کنند و معانی طنز و هجویات را بفهمند و همچنین نسبت به تفسیرهایی که از رسانهها ارائه میشود، دید شکاک داشته باشند. آنها همچنین فهم عمیقی نسبت به ژانرهای تلویزیونی دارند.
ویژگیهای اصلی سواد رسانهای
سواد رسانهای یک پیوستار است، نه یک مقوله
سواد رسانهای مانند جعبهای نیست که یا باید در آن گنجید یا نگنجید. برای مثال ما یا فارغالتحصیل دبیرستان هستیم یا نیستیم، یک شهروند ایرانی هستیم یا نیستیم. در مقابل سواد رسانهای یک پیوستار تلقی میشود. مانند دماسنج که دارای درجههای مختلف است.
همهی ما در پیوستار جایی را اشغال میکنیم. هیچ نقطهای بر این پیوستار وجود ندارد که به اتکای آن بتوان گفت کسی اصلاً سواد رسانهای ندارد و هیچ نقطهای نیز در بالاترین سطح این پیوستار نیست که مؤید سواد رسانهای کامل کسی باشد. همیشه جا برای پیشرفت هست. روی این پیوستار جایگاه افراد بر اساس تعداد کل چشماندازهایشان در ارتباط با رسانه تعیین میشود. کسانی که در سطوح پایین سواد رسانهای قرار دارند؛ چشمانداز ضعیف و محدودی به رسانهها دارند، ساختار دانش آنها کوچکتر، سطحیتر و بینظمتر است و چشماندازهای کافی برای استفاده در تفسیر معنای پیام رسانهای فراهم نمیکند. به علاوه این افراد بر طبق عادت به استفاده از مهارتهای خود - که رشد نیافته باقی ماندهاند - تمایل ندارند و بنابراین استفادهی موفقیتآمیز از آنها دشوارتر است .
سواد رسانهای چند بُعدی است
سواد رسانهای از چهار حیطهی شناختی (ادراکی)، حسی، اخلاقی و زیباییشناختی تشکیل شده است.
سواد رسانهای مستلزم آن است که اطلاعات به دست آوریم. البته نهفقط در بعد شناختی، دانش خود را بنا نهیم؛ بلکه اطلاعات دارای ابعاد احساسی، زیباییشناختی و اخلاقی را نیز مورد توجه قرار دهیم.
هر یک از این چهار بعد در حوزههای درک متفاوتی متمرکزند.
حوزه ی شناختی به اطلاعات واقعبنیاد دلالت دارد. تاریخها، اسامی، تعاریف و امثال آن اطلاعات شناختی قلمداد میشوند. اینها اطلاعاتی هستند که در مغز جای دارند. شمول شناختی یا ادراکی، حیطهای است که به فرآیندهای ذهنی و فکری مربوط میشود. شایستگیهای ادراکی، مجموعهای از شناخت سادهی نشانهها تا درک پیچیدهترین پیامها و کشف علل نحوهی ارائهی خاص آنها بهوسیلهی یک رسانه را در برمیگیرد. این همان بعد عقلانی است که به ایجاد مضمونی غنی در فرآیند ساختن معنا منتهی میشود. به تعبیر دیگر این بعد را میتوان ناظر بر این تعریف از ارتباطات به شمار آورد. ارتباطات عبارتند از: فراگرد تفهیم و تفاهم و تسهیم معنی مشروط بر مشابهت معنی بین فرستنده و گیرندهی پیام.
- حوزه ی احساسی حاوی اطلاعاتی دربارهی احساسات است. احساساتی چون عشق، نفرت، خشم، شادی و ناامیدی. اطلاعات احساسی اطلاعاتی هستند که در قلب مستقرند. بعضی از افراد وقتی در معرض رسانهها هستند، چندان نمیتوانند احساسات را تجربه کنند، در حالی که بعضی دیگر نسبت به اشاراتی که احساسات مختلف را در آنها ایجاد میکنند، حساسند.
مخاطب از طریق یکی از حواس پنجگانه در معرض پیامهای رسانهای قرار میگیرند. اما این موضوع تداعیکنندهی نظریات مکلوهان است که میگوید «هر رسانه در امتداد یکی از این حواس پنجگانه است.» مطالب حسی یا احساسبرانگیز در تبلیغات سیاسی و تجاری در شرایط مختلف از طرف سیاستمداران و سرمایهداران مورد استفادهی جدی قرار میگیرد. از اینرو سواد رسانهای تلاشی در کشف ابعاد حسی نهفته در پیامهای رسانهای به حساب میآید.
- حوزه ی زیبایی شناختی حاوی اطلاعاتی دربارهی روش تولید پیام است. این اطلاعات، بنیانی برای قضاوت دربارهی نویسندگان، فیلمبرداران، بازیگران، آهنگسازان، کارگردانان و دیگر هنرمندان فراهم میکند. علاوه بر این، قضاوت دربارهی سایر محصولات حرفهای خلاقانه، مانند تدوین، نورپردازی، طراحی صحنه، طراحی لباس، ضبط صدا، صفحهبندی و غیره یاریمان میدهد. برای بعضی از متخصصان این مهارت در نقد بسیار حائز اهمیت است.
اطلاعات زیباییشناختی اطلاعاتی است که در چشمها و گوشها قرار دارند. بعضی از ما گوش خوبی برای شنیدن گفتوگوها داریم. بعضی از ما چشمان خوبی برای دیدن نــورپــردازی، تـرکیب فیلمبرداری یا حرکت داریم. هر چه اطلاعاتمان در حوزهی زیباییشناسی بیشتر باشد، بهتر میتوانیم میان بازیگر بزرگ و بازیگر بسیــار خـوب، بین ترانـهای بزرگ که جاودانه خواهد شد و ترانهی محبوبی که دوران کوتاهی مطرح خواهد ماند؛ بین فیلم خوب یک کارگردان و بهترین اثرش و اثر هنری و آثار تصنعی تمایز قائل شویم.
- حوزه ی اخلاقی شامل اطلاعاتی دربارهی ارزشهاست. اطلاعات اخلاقی اطلاعاتی هستند که در ضمیر و روح انسان مستقر هستند. این نوع اطلاعات بنیادی برای قضاوت دربارهی به درست و غلط برایمان فراهم میکند. هر چه اطلاعات اخلاقی دقیقتر و پالودهتر باشد، ارزشهای نهفته در پیامهای رسانهای را با عمق بیشتر درک میکنیم و قضاوتهایمان دربارهی آن ارزشها دقیقتر و منطقیتر خواهد شد. برای درک کامل مضامین اخلاقی، شخص باید سواد رسانهای بسیار بالایی داشته باشد.
ساختارهای قدرتمند دانش حاوی اطلاعاتی از هر چهار حوزهی مذکور است. اگر یک نوع از اطلاعات موجود نباشد، ساختار دانش ضعیف است. وقتی از ساختارهای دانــش قدرتمندی برخوردار باشیم که شامل اطلاعاتی از هر چهار حــوزهی فـوق است، میتوانیم نقاط تمرکز نارسایی را از خود به پیامهای رسانهای منتقل کنیم. حال اگر ساختارهای دانش ضعیف باشد، احتمال تشخیص نارساییهای پیام کمتر است، زیرا این نارساییها بر وجود مخاطب غلبه مییابند .
اهداف سواد رسانهای
هدف سواد رسانهای، دادن قدرت کنترل برنامههای رسانه به افراد است. تکتک افراد به خودی خود تأثیر زیادی بر تغییر روش رسانههای جمعی در ساخت پیامهایشان ندارند. تکتک افراد هرگز نمیتوانند بر آنچه به علوم عرضه میشود کنترل زیادی داشته باشند، اما میتوانند اعمال کنترل به روش برنامهریزی ذهن خود را بیاموزند. بنابراین هدف رسانهای این است که به مردم نشان دهد چگونه کنترل را از رسانهها به خود معطوف کنند.
اولین گام در تغییر کنترل رسانهها به شخص این است که دریابند چگونه رسانهها آنها را برنامهریزی میکنند. برنامهسازی رسانهای دائماً در قالب یکچرخهی دو مرحلهای تکرار شونده انجام میگیرد. یکی از مراحل این چرخه «محدود کردن انتخابها» و مرحلهی دوم «تحکیم تجربه» است.
الف. محدود کردن انتخابها
رسانهها طوری برای ما برنامهریزی میکنند که باور کنیم انتخابهای زیادی پیشرو داریم. اما میدانیم که گسترهی این انتخابها بسیار محدود است. با آن که ظاهراً تفاوتهایی میان انتخابهای پیامها وجود دارد، این تفاوتها در مقایسه با شباهتها بیاهمیت است. رسانهها چنان برنامهریزی میکنند که فکر میکنیم حق انتخاب داریم، حال آنکه در واقع دایرهی انتخابمان بهشدت محدود است.
اگر در گسترهی بالقوهی علایق مخاطبان، تعادلی در انتخاب وجود داشت، این محدودسـازی انتخاب کمخطـرتـر میشد. اما دستاندرکاران حرفهی رسانـه، ایـن محدودیتهـا را میسازند تا به اهداف اقتصادی خود دست یابند؛ یعنی آنها تنها خدماتی را فراهم میکنند که بیشتر درآمـد را ایجـاد میکنـد و در عین حال هزینههایشان را تا حد ممکن پاییـن نگه میدارد .
ب. تحکیم تجربه
تجارب گذشته با رسانه برنامهریزی میشود. تا وقتی که تجارب مذکور رضایتبخش و عاری از احساسات منفی، شکست یا نفرت باشند، قرارگیری در معرض رسانهها تقویت میشود. آدمی دائم به همان نوع پیامها رجوع میکند که مطمئن است باز هم تجارب رضایتبخشی مشابه تجارب گذشتهاش خواهد داشت. بهراحتی میشود به وضعیت غیرارادی لغزید و به اطمینان رسید که انتخابهای از پیش تعیینشده، انتخابهایی قابل قبـول هستند. با گذشت زمان عادتها قـویتر و آزمودن چیزهای تازه دشـوارتر میشود .
در پایان باید گفت، داشتن سواد رسانهای ایجاب میکند که به جستجو طیف وسیعی از منابع بر بیاییم و ساختار اطلاعاتی نیرومندتری بسازیم تا زمینهای را در اختیار ما بگذارند که جریان معمولی و عرفی برنامههای خبری در اختیار ما نمیگذارد.
------------------------
منبع:
عالیه شکربیگی - جامعه شناس